۱۳۹۰ بهمن ۱۷, دوشنبه

زندگینامه رفقای سیاهکل

علی‌اکبر صفائی‌فراهانی

رفيق صفائی در سال ۱۳۱۸ در تهران متولد شد. پس از تحصيلات ابتدائی وارد هنرستان صنعتی تهران شد و از همان سال اول با رفيق سعيد کلانتری آشنا گرديد. در اين زمان صفائی عضو گروه جزنی – ظريفی بود که اين گروه بين سال‌های ۳۹ تا ۴۲ در فعاليت‌های جبهه ‌ملی شرکت می‌کرد. از سال ۴۲ به بعد گروه به تجديد سازمان دست زد و به تدارک مسلحانه پرداخت. رفيق صفائی به همراه رفيق کلانتری و ديگران «تيم‌کوه» را به وجود آوردند. پس از بازداشت عده‌ای از فعالين گروه، رفيق صفائی مخفی شد و به خاطر کسب تجارب انقلابی جنبش خلق فلسطين، به اتفاق رفيق صفاری آشتيانی از طريق عراق عازم فلسطين شدند، اما رژيم وقت عراق آن‌ها را بازداشت کرد و تا سرنگونی رژيم عراق در زندان ماندند. پس از آزادی از زندان عراق، به فلسطين رفت و به همکاری با جبهه آزادی‌بخش خلق فلسطين پرداخت و فرمانده يک پايگاه مهم چريکی (با نام مستعار ابوالعباس) شد. در تابستان ۱۳۴۸ به ايران بازگشت و به اتفاق رفقای ديگر به سازماندهی گروه مشغول شد. وی دوباره به فلسطين برگشت و در اوايل سال ۱۳۴۹ به همراه رفيق صفاری آشتيانی به منظور سروسامان دادن به وضعيت گروه و ايجاد يک حرکت وسيع عليه رژيم جنايت‌کار شاه به ايران برگشت. در ۱۲ بهمن همان سال، به دنبال بازداشت رفيق حسن‌پور از تيم شهر، حمله سراسری ساواک به گروه شروع شد. رفيق صفائی از کم و کيف يورش پليس آگاه شد. تمام تدارک‌های چند ساله گروه با يورش پليس در معرض نابودی کامل قرار گرفته بود. درگيری با دشمن و برپاکردن جنبش مسلحانه مبرم‌ترين وظيفه تيم جنگل بود. عليرغم شرايط نامساعد، به علت دستگيری يکی از رفقا توسط پايگاه ژاندارمری سياهکل، رفيق صفائی که در اثر نبردهای فلسطين، از روحيه بالای نظامی برخوردار شده بود، تاريخ ۱۹ بهمن را برای حمله به پاسگاه سياهکل برگزيد و طی حمله‌ای قهرمانانه موفق شدند پس از کشتن چند تن از مزدوران مستقر در پاسگاه و خلع‌سلاح آنان به طرف جنگل‌های اطراف سياهکل عقب‌نشينی کنند. از ۱۹ بهمن تا ۸ اسفند تيم جنگل مورد حمله متمرکز دشمن قرار گرفت که رفقای تيم دليرانه جنگيدند و بيش از ۶ افسر و درجه‌دار دشمن را از پای درآوردند. سپس رفيق صفائی و رفقای همراهش وارد قريه چهل‌ستون شدند که مورد حمله عده‌ای از روستائيان به رهبری کدخدا قرار گرفته و دستگير شدند. گفته می‌شود رفيق صفائی در اثر شکنجه‌های وحشيانه مزدوران ساواک به شهادت رسيد ولی رژيم جنايت‌کار شاه نام او را همراه با ۱۲ تن از همرزمانش که در ۲۶ اسفند اعدام شدند، اعلام کرد. رفيق صفائی در زمينه تاکتيک و استراتژی تأليفاتی دارد که رساله «آنچه يک انقلابی بايد بداند» از آن جمله است.

جليل انفرادی

رفيق جليل انفرادی از همان کودکی با درد و رنج و نيز مصائبی که سيستم سرمايه‌داری برای کارگران و زحمتکشان به ارمغان می‌آورد آشنا شد و در همين محيط پرورش يافت. رفيق، کارگر جوشکار بود و به همراه رفيق شهيد اسکندر صادقی‌نژاد سنديکای فلزکار مکانيک را ايجاد کردند. او از کوهنوردان باسابقه و نيز از اعضای مؤثر کاوه بود (گروه کاوه به‌وسيله رفقا صفائی فراهانی، اسکندر صادقی‌نژاد و کلانتری به وجود آمده بود). وی از سال ۱۳۴۴ با گروه جزنی‌ – ‌ظريفی در تماس بود که پس از دستگيری گروه در سال ۱۳۴۶ و تجديد سازمان آن در سال ۱۳۴۷، به فعاليت در گروه ادامه داد. فعاليت‌های رفيق جليل انفرادی در سنديکای فلزکار مکانيک باعث شده بود که عناصر ساواک يک لحظه راحتش نگذارند. آنها هميشه به سراغش می‌آمدند و به شکنجه و مرگ تهديدش می‌کردند. اما از آنجا که هميشه از پشتيبانی کارگران کارخانه برخوردار بود، بالاجبار آزادش می‌کردند. يکی از کارگران فلزکار مکانيک در باره رفيق می‌گويد: «جليل يک‌پارچه شور بود، آتش بود، جليل همه‌اش صفا و محبت بود. می‌بايست برخورد او را با مردم می‌ديدی تا به عمق احساسات پاکش پی ‌می‌بردی. جليل برای ما يک رفيق بود، يک آموزگار بود. توی کارخانه هنگامی که جانمان به لب‌مان می‌آمد، هر وقت خسته می‌شديم، هر وقت احساس تنهايی می‌کرديم، می‌رفتيم پيش جليل، جليل برای ما حرف می‌زد، علت دردهايمان را می‌گفت و راه رهايی را. جليل برايمان شعر می‌خواند. وقتی با جليل به کوه می‌رفتيم دنيايی داشتيم، سال ۴۳ برفراز قله توچال اولين پناهگاه را ساختيم. اسمش را گذاشتيم پناهگاه کارگر، اين اولين کار دسته‌جمعی‌مان بود که بيرون کارخانه انجام می‌داديم. پناهگاه هنوز هم پابرجاست. هر وقت به قله می‌روم، بی‌اختيار نگاهم به سنگ‌ها خيره می‌شود، برپيکر سخت هر سنگ چهره مصمم و آفتاب سوخته جليل را می‌بينم که مثل هميشه فرياد می‌زند: اگر در شهر از داشتن سرپناه محروميم، اگر در کارخانه هستی‎مان را می‌گذاريم، امروز آشيانه محقرمان را بر فراز قله بلند البرز بنا می‌کنيم، و فردا پرچم پيروزی‌مان را بر بلندترين بلندی جهان.»

محمدرحيم سمائی

رفيق محمدرحيم سمائی در سال ۱۳۲۶ در تهران متولد شد. سال‌های اول دبيرستان وی مصادف با جنبش سال‌های ۳۹‌-‌۴۲ بود. از اين زمان فعاليت سياسی رحيم آغاز شد و به‌طور پيگير در اين مبارزات شرکت نمود. پس از کشتار وحشيانه مردم بی‌سلاح در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ و شکست جنبش، کينه و نفرتش نسبت به رژيم ترور و وحشت، عميق‌تر و شعله عشقش به کارگران و زحمتکشان ايران فزون‌تر شد. سرکوب خونين ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ و به بن‌بست رسيدن مبارزات سياسی، رحيم را مانند بسياری از رفقای ديگر به يک نتيجه رسانيد:«پاسخ قهر ضدانقلاب، قهر انقلابی است.» رفيق محمدرحيم سمائی از سال ۱۳۴۲ به کوهنوردی علاقه پيدا کرد و عضو گروه کوهنوردی کاوه شد که رفقا صفائی‌فراهانی، کلانتری، جليل انفرادی و اسکندر صادقی‌نژاد آن را سازمان‌دهی کرده بودند. در سال ۱۳۴۵ وارد دانشگاه پلی‌تکنيک شد و به زودی با رفيق شهيد غفور حسن‌پور آشنا شد و در فعاليت‌های صنفی‌ – سياسی دانشگاه شرکت می‌جست. آشنايی با جهان‌بينی علمی و مطالعه تاريخ مبارزات رهائی‌بخش خلق‌های جهان راه تازه‌ای پيش پای او گشود. رفيق سمائی در سال ۱۳۴۷ با رفيق حميد اشرف آشنا شد و فعاليت مخفی‌اش در تيم کوه آغاز شد. سرتاسر تابستان ۱۳۴۸ در شمال بود و با ديگر رفقای تيم برای شناسايی منطقه و چگونگی عمليات، همکاری نزديک داشت. تهيه لباس و آذوقه برای رفقای جنگل از جمله وظايف رفيق در سال ۱۳۴۹ بود. رفيق سمائی در ۱۵ شهريور ۱۳۴۹ با ديگر افراد کوه به جنگل رفتند و به فرماندهی رفيق صفائی‌فراهانی مانور خود را در جهت آماده شدن کامل اعضای تيم کوه از جبهه شرقی، آغاز کردند. در درگيری نابرابری که از ۱۹ بهمن تا ۸ اسفند به طول انجاميد، دشمن توانست رفيق سمائی و مهدی اسحاقی را به شهادت برساند و ۷ تن از تيم کوه را دستگير کند. رفيق حميد اشرف هميشه می‌گفت:«رفيق سمائی يک انقلابی راستين بود و در تحقق آرمان‌های خلق همه‌گونه فداکاری از خود نشان‌داد.»

اسماعيل معينی‌عراقی

رفيق اسماعيل در سال ۱۳۲۱ در اراک متولد شد. وی در سال ۱۳۴۱ وارد دانشکده پلی‌تکنينک تهران گرديد. در سال ۱۳۴۵ در رشته برق فارغ‌التحصيل شد. رفيق در سال ۱۳۴۶ به گروه پيشتاز جزنی‌ – ‌ظريفی پيوست. وی در ارتباط با رفقای سياهکل در گروه شهر فعاليت می‌کرد. در تاريخ ۱۲ بهمن ۱۳۴۹ در محل کار خود (شرکت سهامی تلفن) بازداشت شد و در روز ۲۶ اسفند ۱۳۴۹ به همراه حماسه آفرينان سياهکل به جوخه اعدام سپرده شد.

محمد‌هادی فاضلی

رفيق محمد‌هادی فاضلی در سال ۱۳۲۳ در فيروزآباد فارس متولد شد. او در سال ۱۳۴۱ وارد دانشکده پلی‌تکنيک تهران شد و در سال ۱۳۴۵ در رشته برق فارغ‌التحصيل شد. در تمام دوران دانشگاه، از فعالين مبارزات صنفی‌ – سياسی دانشکده بود. پس از اتمام دانشکده و گذراندن دوره اجباری خدمت سربازی در وزارت آب‌و‌برق استخدام شد. در سال ۱۳۴۶ به گروه پيشتاز جزنی – ‌ظريفی پيوست و در ارتباط با رفقای سياهکل، در گروه شهر فعاليت می‌کرد. در جريان حمله به بانک ايران و انگليس شرکت داشت. در تاريخ ۱۲ بهمن ۱۳۴۹، در محل کار بازداشت شد و در سحرگاهان ۲۶ اسفند ۱۳۴۹ با ۱۲ تن از رزمندگان راه ‌رهايی طبقه کارگر، به‌دست دژخيمان سرسپرده امپرياليسم آمريکا تيرباران شد.

محمدعلی محدث‌قندچی

رفيق اسماعيل در سال ۱۳۲۱ در اراک متولد شد. وی در سال ۱۳۴۱ وارد دانشکده پلی‌تکنينک تهران گرديد. در سال ۱۳۴۵ در رشته برق فارغ‌التحصيل شد. رفيق در سال ۱۳۴۶ به گروه پيشتاز جزنی‌ – ‌ظريفی پيوست. وی در ارتباط با رفقای سياهکل در گروه شهر فعاليت می‌کرد. در تاريخ ۱۲ بهمن ۱۳۴۹ در محل کار خود (شرکت سهامی تلفن) بازداشت شد و در روز ۲۶ اسفند ۱۳۴۹ به همراه حماسه آفرينان سياهکل به جوخه اعدام سپرده شد.

هوشنگ نيری

رفيق نيری در سال ۱۳۲۷ در شهر لاهيجان متولد شد. در خرداد ماه ۱۳۴۶، با به‌ پايان رساندن تحصيلات ابتدائی و متوسطه به‌ يکی از روستاهای خرم‌آباد رفت و به عنوان سپاهی به‌کار مشغول شد. در اين زمان عملاً کار سازمانی خود را شروع کرد و چند بار با رفيق علی‌اکبر صفائی‌فراهانی به خارج از کشور مسافرت کرد و در ايجاد ارتباط و تدارک اسلحه نقش به‌سزايی داشت. در اواسط سال ۱۳۴۹ به همراه ديگر رفقا در سياهکل به مقدمات ايجاد فعاليت چريکی پرداخت. در حمله به پاسگاه سياهکل از ناحيه دست زخمی شد و سرانجام در بهمن ۱۳۴۹ به همراه رفيق صفائی‌فراهانی و جليل انفرادی در يک خانه روستايی واقع در کوه‌پايه‌های سياهکل دستگير گرديد و در روز ۲۶ اسفند، پس از تحمل شکنجه‌های فراوان از طرف عمال رژيم جنايت‌کار شاه، به‌همراه ۱۲ تن از رفقا تيرباران شد.

احمد فرهودی

رفيق احمد فرهودی در سال ۱۳۲۰ در ساری متولد شد. وی کارمند دارايی بود و در سال ۱۳۴۶ فعاليت خود را در گروه احمدزاده شروع کرد. گرچه قبل از اين تاريخ فعاليت‌های پراکنده‌ای نيز داشت ولی فعاليت سياسی‌ – ‌تشکيلاتی او مربوط به ايجاد گروه احمدزاده، مفتاحی و پويان می‌باشد. رفيق احمد در اولين تيم رزمنده‌ای بود که پس از تعيين مشی سياسی‌ – نظامی گروه، همراه ۳ تن از رفقای رزمنده ديگر خود رفقا کاظم سلاحی، احمد زيبرم، حميد توکلی بانک ونک را مصادره انقلابی کردند. چهار ماه پس از اين واقعه رفيق احمد به گروه رزمندگان سياهکل پيوست و به‌همراه ساير رفقای قهرمانش حماسه شکوهمند سياهکل را آفريدند. رفيق احمد پس از دستگيری، در صبحدم ۲۶ اسفند ۱۳۴۹ به‌دست دژخيمان رژيم دست‌نشانده امپرياليسم آمريکا تيرباران گرديد.

ناصر سيف‌دليل صفائی

رفيق ناصر در سال ۱۳۲۲ در يک خانواده کارگری در سنگسر متولد شد. پس از طی دوره تحصيلات ابتدائی در بندر ترکمن و دوره متوسطه در ساری، به ‌عنوان شاگرد اول مازنداران، در سال ۱۳۴۰ وارد دانشکده پلی‌تکنينک تهران شده و در سال ۱۳۴۵ در رشته مکانيک فارغ‌التحصيل گرديد. در دوره دانشکده، در امور صنفی و دانشجويی مشارکت فعال داشت و مسئول کتابخانه دانشجويان بود و بعد از پايان تحصيلات، از اعضای هيئت مديره جامعه فارع‌التحصيلان پلی‌تکنيک بود. رفيق پس از اتمام دوره خدمت اجباری سربازی، در کارخانه توليدارو به کار مشغول شد. شروع فعاليت رفيق در سال ۱۳۴۶ با گروه جزنی‌ – ظريفی بوده است که پس از بازگشت رفيق علی‌اکبر صفائی‌فراهانی، در گروه شهر به اتفاق (فاضلی، مشيدی، اسماعيل معينی‌عراقی) در جهت تدارکات عمليات مسلحانه فعاليت می‌کرد. رفيق ناصر در ۱۲ بهمن ۱۳۴۹ بازداشت شد و پس از تحمل شکنجه‌های فراوان، در ۲۶ اسفند ۱۳۴۹ به‌همراه رفقای همرزمش به جوخه اعدام سپرده شد.

غفور حسن‌پور

رفيق غفور به سال ۱۳۲۱ در شهر لاهيجان متولد شد. در سال ۱۳۴۱ وارد دانشکده پلی‌تکنيک شد. او از پايه‌گذاران سازمان صنفی دانشکده بود. در سال ۱۳۴۴ رفيق غفور به بخش سياسی‌ – ‌صنفی گروه جزنی‌ – ظريفی پيوست. رفيق در سال ۱۳۴۶ از دانشکده فارغ‌التحصيل گرديد. پس از ضربه خوردن و دستگيری بخش رهبری گروه، به بخش سياسی‌ – نظامی باقی‌مانده گروه پيوست. وی با پشتکار و خستگی‌ناپذيری بی‌مانندش موجب احيای گروه گرديد. در سال ۱۳۴۸ بعد از دستگيری تعدادی از مبارزين که به فلسطين می‌رفتند (اين عده بعداً به گروه فلسطين معروف شدند)، به وسيله پليس شناخته شد و تحت تعقيب قرارگرفت. در ۲۳ آذر ۱۳۴۹ در رابطه با محفلی که رفيق با‌آنها در ارتباط بود، دستگير شد. رفيق غفور در روز ۲۶ اسفند ماه ۱۳۴۹ همراه رفقای سياهکل به دست دژخيمان شاه تيرباران گرديد. مادر رفيق بعد از شنيدن خبر تيرباران فرزندش چنين می‌گويد:«انقلاب ايران هم‌چون درخت تناوری است که ريشه‌های قطورش در دل خاک وطن جای دارد. پسر من و نظاير پسر من تنها شاخه‌های اين درخت تناور هستند و دشمن تنها می‌تواند شاخه‌های اين درخت را بزند ولی ريشه هم‌چنان پابرجاست و بازدن هر شاخه، شاخه‌های بسيار خواهد روييد. پس من از مرگ فرزندم دلگير نيستم، اميد من به شاخه‌های جديد است.»

اسکندر رحيمی

رفيق اسکندر در سال ۱۳۲۶ در لاهيجان به‌دنيا آمد و تحصيلات ابتدائی و متوسطه را در مدارس لاهيجان به ‌پايان رساند. رفيق در سال ۱۳۴۶، زمانی که دوره خدمت اجباری را می‌گذارند، وارد گروه جزنی – ‌طريفی شد و پس از پايان دوره خدمت اجباری، در آموزش و پرورش استخدام و در شهرستان فومن به تدريس پرداخت. رفيق اسکندر مسئول ارتباط گروه با تيم کوه بود. او در جريان حماسه شکوهمند سياهکل دستگير و پس از شکنجه‌های بسيار، در سپيده‌دم ۲۶ اسفند ماه ۱۳۴۹ همراه با پيشتازان جنبش نوين کمونيستی ايران، تيرباران شد.

عباس دانش‌بهزادی

رفيق عباس در سال ۱۳۲۱ در شهر بم متولد شد. پس از اتمام تحصيلات متوسطه، به منظور ادامه تحصيل وارد دانشکده دامپزشکی تهران شد. رفيق در طی دوران دانشجويی، در کليه فعاليت‌های صنفی – سياسی شرکت می‌جست و نيز در کنار ساير رفقايش قندچی، حسن‌پور، حميد اشرف، هادی فاصلی، صفائی‌فراهانی و … به مبارزه می‌پرداخت. وی جزو آخرين افرادی بود که در سياهکل زنده دستگير شد. پس از دستگيری، رفيق را تحت شديد‌ترين شکنجه‌ها قرار دادند تا بلکه به خيال خام خود بتوانند به اسرار خلق دست يابند. اما کوردلان تاريخ نمی‌دانند که از دل فرزندان دلير خلق، پيشگامان جنبش نوين کمونيستی، نمی‌توانند کلامی بيرون کشند. او قهرمانانه در زير شکنجه‌های وحشيانه دژخيمان مقاومت کرد و به دنبال آن، در اسفند ۱۳۴۹ همراه با رفقای همرزمش به جوخه اعدام سپرده شد.

مهدی اسحاقی

رفيق مهدی اسحاقی در سال ۱۳۲۴ در تهران به‌دنيا آمد. او مانند هزاران نوجوان ميهن ستمديده‎ا‌مان، با دشواری‌های بسيار روبرو بود. در دوران تحصيل، سخت‌کوش و خستگی‌ناپذير، دقيق و کنجکاو، با اراده، مصم، صادق و تيزهوش بود. تحصيلات متوسطه را در دبيرستان جهان‌دانش مشهد به‌پايان رساند و در سال ۱۳۴۵ وارد دانشگاه شيراز شد. از همان ابتدای ورود به دانشگاه، فعالانه در مبارزات سياسی‌ – صنفی شرکت می‌کرد. در اعتصابات دانشجويی سال ۱۳۴۶ فعالانه شرکت جست و به‌همين دليل شش ماه از تحصيل محروم شد. رفيق قبل از آشنايی با رفيق شهيد رحيم سمائی مدتی با گروه ستاره سرخ فعاليت داشت، سپس زندگی مخفی اختيار کرد و با همرزم خود فدايی شهيد سمائی، همراه با ساير رفقای گروه سياهکل، به فعاليت‌های جديدی پرداخت. در بهمن ۱۳۴۹ پس از شرکت در خلع‌سلاح پاسگاه ژاندارمری سياهکل، به‌دست دژخيمان سرسپرده امپرياليسم آمريکا، به شهادت رسيد.

شجاع‌الدين مشيدی

رفيق در سال ۱۳۲۱ در شهر رشت متولد شد. در سال ۱۳۴۰ به‌عنوان شاگرد ممتاز در کنکور پلی‌تکنيک تهران موفق گرديد. در دوران دانشجويی، يکی از فعالين مبارزات صنفی دانشجويان فعاليت می‌کرد. در سال ۱۳۴۴ در رشته برق فارغ‌التحصيل گرديد و پس از اتمام دوره خدمت اجباری، در قسمت فنی راديو و تلويزيون و سپس در شرکت مخابرات به‌ کار پرداخت. رفيق در سال ۱۳۴۶ در ارتباط با رفقای سياهکل قرار گرفت و در گروه شهر به اتفاق رفقای فاضلی و معينی‌عراقی در جهت تدارک عمليات مسلحانه فعاليت می‌نمود. در تاريخ ۱۲ بهمن ۱۳۴۹ بازداشت و تحت شديدترين شکنجه‌ها قرار گرفت. رفيق مشيدی در ۲۶ اسفند ۱۳۴۹ به همراه همرزمانش به جوخه اعدام سپرده شد.

هادی بنده‌خدا لنگرودی

رفيق هادی در سال ۱۳۱۹ در لنگرود متولد شد و تحصيلات ابتدائی و متوسطه خود را در همين شهر به‌پايان رساند. او در سال ۱۳۴۱ وارد دانشکده پلی‌تکنيک تهران شد. رفيق به طور مستمر در فعاليت‌های صنفی – سياسی دانشگاه شرکت می‌جست. در اعتصابی که سال ۱۳۴۶ از طرف دانشجويان برنامه‌ريزی شده بود، به‌طور فعال شرکت کرد و به‌ همين دليل از دانشگاه اخراج گرديد. بعد از آن به ناچار به خدمت اجباری رفت و در سال ۱۳۴۸ توسط رفيق شهيد غفور حسن‌پور به عضويت گروه پيشتاز جزنی‌ – ظريفی درآمد و در بخش خارج از شهر شروع به فعاليت کرد. در اين زمان با رفقای تيم کوه تحت فرماندهی رفيق شهيد علی‌اکبر صفائی‌فراهانی به جنگل‌های شمال رفت و دوره شناسايی – آموزشی را به مدت ۶ ماه به پايان رسانيد. پس از حمله به پاسگاه سياهکل، رفيق در جنگل‌های سياهکل دستگير و روز ۲۶ اسفند ۱۳۴۹ به‌ دست جلادان رژيم شاه تيرباران گرديد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر